دستان ِ من تاب گرمای وجودت را ندارند بگذار این بار فقط چشمانت با من سخن بگویند شاید گرمی ِ نگاهت سردی ِ تنم را بپوشاند و یا شاید برق ِ نگاهت جرقه ی امید را در من زنده کند این بار فقط مرا نگاه کن ای آزادی...
پلاستو عقشه ! با مرام !
راستی ! تیلیفون خودت دادی ! یا تیلیفونیت کردن !؟!
ارسال یک نظر
۲ نظر:
پلاستو عقشه ! با مرام !
راستی ! تیلیفون خودت دادی ! یا تیلیفونیت کردن !؟!
ارسال یک نظر