سلام
خواستم این بار از پنجره ی نگاه کسی به آزادی نگاه کنم که شاید خودم هیچ وقت درکش نکردم. کسی که تا مدت ها برایم ارزشی نداشت و هنوز هم گاهی بی تفاوت می شم نسبت به خواسته هایش یا شاید نیاز هایش. قرار بود اینجا گذرگاه بیداری شود ولی انگار خاموش خانه است. و یا شاید سلولی ست که محکوم به اعدامی را در خود جای داده ولی هر چه هست مکانی ست برای شناخت یا جایی که در آن نه خون حرف می زند نه طناب ِ گیس شده دور گردن یک انسان به جرم بیان و یا شاید به جرم هیچی و پوچی. می خواهم این بار از زبان ِ کسی حرف از آزادی بزنم که نه می داند کیست نه چیست. دربند ِ دیوانه خانه ای ابدیست. شاید بتوانم بنویسم و بگویم از او ولی هرگز نمی توانم چراغ تنهایی را در او خاموش کنم. چراغی که سالهاست برافروخته شده و فقط یک باد ِ خنک خاموشش می کند ولی دریغ از تنها وزش یک نسیم. می گفت آزادی را همان قدر دوست دارم که دربندی را. پرسیدم چگونه دو نقیض را جمع می کنی؟ گفت به من یاد دادند که آزادی یعنی همان دربندی و اسارت. اسارت در رهایی. نفهمیدم. هنوز هم نمی فهمم. اسارت در رهایی!!! شاید من هم اسیر ِ آزادی شدم. و احتمالا مانده ام تا کی نوبت به من برسد و در سکوی پرتاب قرار گیرم. همان سکویی که رقص ِ در بادش معروف است. می ترسم اگر نوبت به من برسد نتوانم شجاعانه سر بلند کنم و تا ابدیت روی عقایدم بایستم . ای ژاندارک یعنی می توانم مثل تو باشم و در آتش ِ کینه توزان راست قامت بمانم تا بمیرم؟ چقدر دلم می خواهد اراده ی تو را داشتم و در حالی که بوی سوختن ِ گوشت ِ تنم به مشامم می رسد هنوز کلمه ای از حرفم بر نگردم.......... بازم نتوانستم گریه کنم. دلم یه اشک مفصل می خواهد ولی هنوز نمی توانم بگریم در حالی که تو و امثال تو استقامت داشتید تا لحظه ی آخر. چرا راه دور می روم اینجا هم هر روز ژاندارک های مرد و زن می سوزند در آتش و هیچ نمی گویند. اصلا باید اینها بشوند اسطوره ی مقاومت و دلیری. تا شاید یکی مثل من بخواهد ادامه دهد راهی را که امید است پایان داشته باشد, شاید............
۳۳ نظر:
سلام.
میگم این تعابیر و اصطلاخات رو از کجا گیر میاری؟! D:
فوق العادن
ژاندارک ....
مفهوم قشنگیه
یاد فیلمش افتادم
ژاندارک
ندا
ترانه
سهراب
اشکان
.
.
.
Salam. tarife gharibi az azadi bud... ama gheire momken nis tasavore azadi dar bande in tosif... Olguye ghabele ehterami ro ham entekhab kardi ke ba nazare man ham hanuz amsale un vojud darand
سلام این نوشته هم با منی بود و هم زیبا از نظر فصاحت و بلاغت!
نوشته هات کم کم داره طعنه به شعر می زنه! باور کن اگه این نوشته رو به جای سطری نوشتن تکه تکاه می نوشتی همه باور می کردن یه شعره قشنگه!
لذت بردم شدید! هر چند هدف از نوشتنش لذت بردن نبود و پی بردن به درد بود!!!!
سلام
اينکه چرا تعريف ميکنم از خاطراتم براي اينه که شما قدر ننه تو بدوني و اينقذه بنده خدا رو نچشزوني . اينک ما بخوايم بگيم مموت بده که کما به گور امواتمون فاتحه ميفرستيم که بگيم چون آن چيز که عيان است ....
----------
ببين "بهاره" خانم "شاين" جان . سخت نوشتي . چرا اونوقت؟؟ يعني ميخواي بگي چي تهش حاجي؟؟ من کلا به چگوارا بازي معتق نيستم . البته خيلي وقتها جوش ميگيرتم اما کلا به نظرم به نتيچه دلخواه نميرسه. من با برنارد شاو هم عقيده ام اون جايي که ميگه:
:ما بايد از کار ساده انقلابي گري دست برداريم و به کار سخت اصلاح... روي بياوريم"
من دوباره افتتاح شدم !!!
شاید من هم اسیر آزادی شدم ! چه تعبیر زیبایی...
سلام
منزل نو مبارك.
سلام
تنها کسي که فهميد ماي ننه مرده داريم به کي بد و بيراه ميژيم شما بودي. باز هم خدا رو شکر مي کنم که اگه تو هم هم ديگه بايد در اين يتيم خونه(وبلاگم و ميگم) گل ميگرفتم
---------
نرت رو در مورد قالبم بگو ---زود---
درود
هروقت با وبلاگی آشنا میشم که برای آزادی تلاش میکنه امیدم دوچندان میشه. حتما لینکت میکنم. منتظر نظراتت هستم ببینم موافق مطالبم هستی یا نه
کجايي پ؟؟
سلام بهارم
خیلی خیلی خوشحالم که اینجا هنوز گذرگاه بیداریه
من نیرنگستانو دوباره راه اندازی کردم. عزیزم نمیدونی چقدر ازت ممنونم .اگه یه وقتی خواستی بیا به خونه ی خودت یه سری بزن آدرسشم همونه iranesabz17.blogspot.com
من با افتخار لینکت کردم اگه خواستی منو پیوند بده
همیشه بهار باشی
سلام. به به چه عجب یادی از ما کردی
کجا بودی ... مسافرت؟ ایشالا که خوش گذشته باشه
سلام بهار جان
چرا پس آپ نمی کنی ؟؟؟؟
منتظر هستم.
malume kojayi dokhtar??? benevis dige
salam...mese hamishe zibaaaaa...kheili vaght bud inja nayomade budam..omidvaram bebakhshi mano!
آزادی چه واژه ی پهناوری !
از فاشیسم اسلامی تا سکولارسیم همه مدعی آزادی هستن
حداقل چیزی که اینک روشنه اینه که آزادی ارمغان جمهوری اسلامی نمیتونه باشه
شاید بهتر باشه به جای نوآوری آزادی رو تو سیستم کارآمدی مانند دموکراسی بجوییم
راستی بهاره جان نوشتار خیلی زیبایی بود
به امیدآزادی...
همیشه بهار باشی
خوشم مياد تيزي هاااا. ولکن قصه اش همون بار اولمه خودمونه که تقريبا همه دروغ ميگن ديگه!!
خوب مهای ما مثل دندونامون سیاه شد! ببخشد دندونامون مثل موهمون سیاه شد، اه هر چی می خوام درست بنویسم نمی شه موهامون عین دندونامون سفید شد، آخه خوب دندونای من همه سیاهن! چه می دونم حوصله من که سر رفت بس کهاوومدن و مثل قورباغه دستام از پاهام درازتر برگشتم! یه کم به فکر مخاطب هم باشید!
درود دوست سبزم
متاسفانه یکی از دوستان سبز وبلاگی به نام سیامک قادری مدیر وبلاگ ایرنای ما روزنامه نگار و فعال حقوق بشر به دلایل غیر سیاسی بازداشت شد.اقاي قادري به هيچ حزب و گروهي وابسته نيست و هيچكس حامي او نيست .او بعد از خدا فقط دوستانش را دارد كه بايد در موردش اطلاع رساني كنيم. با سپاس فراوان
لینک خبر دستگیری او:
http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=1266261
به امید آزادی این برادر سبز...
بگذار به حساب درد دلی به قدمت یکسال و اندی . .
نمیخواهم به نام مشخصی فکر کنم بهاره
نمیخواهم در جهت حس مزخرف عروسک سازی و عروسک پرستی مبتذل آمریکایی، ندای آقا سلطان را با آن موهای بلوند و اداهای طنازانه درون عکسهایش شهیدتراز دیگر کشته شدگان آزادی میهنم بدانم
نمیخواهم سهراب را با آن صورت جذاب دخترکش، ورد زبانم باشد و کورکورانه از آزادی دم بزنم که هیچ از آن نمیدانم
نمیخواهم برای نسب و نزدیکی و دوری به کاندیداهای مقهور حکومت، ندای آزادی خواهی ملتم را تنها با نام چند وابسته زندان کشیده و شهید معرفی کنم
چرا که آزادی و پرداخت بهای آن متعلق به تمام ملت است
میخواهم از آن کسی یاد کنم که در برابر پایگاه بسیج، در اولین روزهای خشم و گلوله و ایران کشی، بخشی از سرش متلاشی شد و کسی نامش را نپرسید و ندانست
از آن خانمی یاد کنم که سراسیمه از خانه دخترش بهمراه پسرش وارد خیابان شد و قلب و جمجمه اش هدف گلوله ملعونی از سربازان گمنام شیطان قرار گرفت
میخواهم از آن هفتاد و چند شهید روز عاشورا یاد کنم که جز خواهر زاده جناب موسوی، اسم و رسمی از ایشان منتظر نشد
و آن خانمی که گفتند از روی پل سقوط کرد
و آنان که به ضربات چاقو در بند و زندان از پای درآمدند
و کسی نامشان را نپرسید
و کسی از آن سوی آبها برایشان شمعی روشن نکرد
و هیچ مستندی از ایشان و درباره خودشان و زندگی شان تهیه نشد
ایرانی فارغ از چهره و داشتن نشان زیبای عروسکی بودن یا نبودن، شرافت دارد و شهید، شریف تر
تو چرا آپ نمي کني ؟؟ ديگه داري سرکار استوار رو مجبور مي کني ازت خواهش کنه وااااا!!!!
--
شما چرا نیستی ؟
hala sefid na... ama ye dast ke hastan... sadeghan... didi up nakardi hanuz... chekar mikoni??? komak mikhay???
درك آزادي برام مشكله...
سلام
چه عجب تشریف آوردید !
بابا تو این دوره زمونه چی قاط نزده!
پست ایران عجیب رو خوندی؟
دلایل قاط زدن توش هست
http://iranbb880.blogspot.com/2010/08/321-12.html
بس که ننوشتی خسته شدم! خودم توی فیلهام یکی از درد دلهامو پیدا کردم و گذاشتم رو وبلاگم!
تظاهرات روز قدس سال گذشته با حضور تعداد زیادی از حامیان جنبش سبز برگزار شد اما امسال با توجه به تغییر شرایط پرسش هایی درباره ی تظاهرات خیابانی در روز 12 شهریور مطرح است :
در حال حاضر آیا مردم از حضور خیابانی حمایت میکنند؟
آیا رهبران جنبش از تظاهرات حمایت میکنند یا مردم را به ماندن در خانه فرامیخوانند؟
با توجه به وضع بد اقتصادی و طرح های نادرست دولت مانند هدف مند کردن یارانه ها آیا بهتر نیست از این امتیاز استفاده کرده و راه های دیگری را برای ضربه زدن به حکومت بیازماییم؟
.
.
.
آیا شما با تظاهرات خیابانی در روز 12 شهریور(روز قدس)موافقید؟؟؟
شما سکولاریسمها معنای آزادی را درک نمی کنید.
به به آبجی بهاره
نیستی کم پیدایی
بازم که شروع کردی به..........
اگه نمیخوایی بازم حالت گرفته بشه و در اینجارو هم گل گرفته بشه به کسانی که میان و کامنتهای مزخرف میزارن هشدار بده
ولی خدا وکیلی قالت حرف نداره
خدمت اون کوروش هم خوام رسید
سلام ناشناس! خوبی؟ ازت خبری نبود گفتم احتمالا رفتی تو بیت!!!
فقط فکر کنم م.م.ر نگفته باشه که چرا نمی نویسم!
ممنون از اینکه از نوشتارم خوشتون اومده!
باید خیلی کوته فکر باشی که معنای وسیع آزادی رو درک نکنی و ربطش بدی به مزخرف گویی!!
سلام علیکم
ما برای ماندم آمده ایم
وبگاه حضرت نوری همگانی با پشتیبانی حضرت عظما دوباره افتتاح شد!
سلام خاله جونم من از وبلاگت خوشم اومد مخصوصا از پیش زمینه اش خیلی با حال بود
ارسال یک نظر