امروز یکی از دوستان منو یاد ِ پاییز انداخت و منم خواستم در موردش بنویسم من با پاییز خاطره ها دارم
پاییز!
برای من نه فصل ِ هزار رنگی و نه فصل ِ خوشی و خوبی. برای من که خیلی بی رحم بودی
.
.
با هر بیرون انداختن ِ برگانت گویی ذره ذره از وجودم را می اندازی توی کوچه
همیشه دلهره ی رویارویی با تو را داشتم
با هر ناز و کرشمه ی نسیم برگت را به یک اشاره پرت می کنی زیر پای نو کیسه های مشتاق ِ شنیدن ِ صدای خش خش
خش خش
خش خش
خیلی بیرحمی خیلی
آزادی من را در روزی که تو آمدی از من گرفتند
یادت نمی آید ولی من خوب به یاد می آورم دوستانم را
صدای گلوله ...شلیک... فریاد
آبانت که دیگر...........
هیچ
۷ نظر:
سلام،
پاییز.........؟
زمستان ...........؟
هوا بس ناجوانمردانه سرد است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون
ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است پس
دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نزدیک
هر چی فکر می کنم تلخی روزهای پاییز دردآوره ولی من سردی زمستون رو چند وقته که با تمام وجودم حس می کنم!
Man... Afarin... Khesh khesh ha ra mishavad hes kard,,, ama sedahaye palido kasifo bi rahm be man ejaze nemidahand...
پاییز امد ، من پاییز سال قبل داستان افسانه وار كوتاهی نوشته بودم ...ان وبلاگم فیلتر شد .. سعی می كنم بزودی با ویراشی انرا دوباره این جا بیاورم ..
از دست دادگی .. همیشه تلخ است ..
از دست دادن ازادی تلخ تر .. ان هم در پاییز ، فصل از دست دادگی ها ..
من پاییز را بشدت دوست هم می دارم .. چون بسیار رنگارنگ می كند و از دست می دهد ..
میدانی من بیشتر از عمر شماست كه پاییز رنگارنگ زیبایی ندیده ام ..
سلام حاجي
حال و احوال؟؟
بدينوسيله شهادت وبلاگ تون رو تبريك عرض مي كنم. ايشالا شما هم عروس بشين!!
مخلصيم
سلام دوست من از اینکه با وبلاگ شما که در راه بیداری وآگاهی مردم وجامعه قدم بر میداره آشنا شدم خیلی خوشحالم من شما رو به اسم گذرگاه بیداری لینک کردم شما هم اگه مایل بودین به اسم آگاهی منو لینک کنید با این کار مانند شبکه ای میشویم
من اگر ما نشوم تنهایم تو اگر ما نشوی خویشتنی
پاییز رنگین هم خواهد آمد...بهاره ی عزیزمما نیرومند ایستاده ایم تابقیه را با خود همراه کنیم!
امید مهر پاییزی امد ..
كلاغ ها فراموش شدند ..
هیچوقت نظرات را فعال كن ..
اوه عزیز دلكم تو با این سن خیلی پخته عمل می كنی ..
شاد زی و دیر زی
بدرود
ارسال یک نظر